کد مطلب:3004
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:12
اين كه در احاديث آمده : يا مي تواند دليل ردّ خوش بيني و شاد زيستن , باشد؟
از مجموع روايات چنين فهميده ميشود كه حزن و اندوه دو نوع است : يكي مطلوب و ممدوح وديگري باطل و ناپسند. غم و اندوهي كه براي دنياي فاني است , ناپسند و مورد نكوهش است . علي 7ي فرمايد:
از قضاي الهي ناخشنود گسته است >.
امام صادق 7مي فرمايد:
است , چنان كه بيماري دل است , چنان كه بيماري هاي جسمي مايهء كسالت بدن است >. هم چنين رسول اكرم 6فرمود:
است , چشم بدوزد, هميشه محزون و اندوهگين است >.
اين نوع حزن و اندوه مورد تأييد نيست و براي درمان آن راه كارهايي اصولي و كلّي و گاه راه كارهايي جزئي قرار داده شده است ; ايمان كامل و دل كندن از دنيا و رغبت به آخرت و سراي جاويد و رضايت به دادهء الهي وشكر نعمت , ريشهء اين حزن و اندوه را مي خشكاند. علي 7مي فرمايد: .(1)
قرآن مي فرمايد:
آنان غمي دارند>. اولياي خدا كساني هستند كه هيچ گونه شك و ترديدي به دل راه نمي دهند و به خاطر همين ,غير خدا, در نظرشان كوچك و كم ارزش و ناپايدار است . كسي كه با اقيانوس آشنا است , قطره در نظرش ارزشي ندارد و كسي كه خورشيد را مي بيند, نسبت به يك شمعِ كم فروغ بي اعتنا است ; و از اين جا معلوم مي شود چرااولياءاللّه ترس و اندوهي ندارند; زيرا خوف و ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت هايي است كه انسان دراختيار دارد و يا خطراتي است كه ممكن است در آينده انسان را تهديد كند;
همان گونه كه غم و اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امكاناتي است كه در اختيار بوده است . اوليا ودوستان راستين خدا از هر گونه وابستگي و اسارت جهان آزادند و به معناي حقيقي بر وجود آن هاحكومت مي كند, و نه با از دست دادن امكانات مادي جزع و فزع مي كنند و نه ترس از آينده در اين گونه مسائل افكارشان را مشغول مي دارد;
بنابراين غم ها و ترس هايي كه ديگران را دائماً در اضطراب و نگراني نسبت به گذشته و آينده نگه مي دارد,در وجود آن ها راه ندارد. يك ظرف كوچك آب , از دميدن متلاطم مي شود, ولي در پهنهء اقيانوس آرام , حتي طوفان ها كم اثر است و به همين دليل اقيانوس , آرام نام گرفته است . (2).
غم و ترس در انسان معمولاً ناشي از دنيا پرستي است . آن ها كه اين روحيه را ندارند, غم و ترسي نخواهندداشت .
بعضي از راه كارهاي جزئي هستند و براي رفع اندوه مفيدند ; از جمله علي 7مي فرمايد: (3)
نظافت و تميزي مايهء شادي و نشاط روح و جسم است و حتي الامكان بايد زمينه هاي آرامش و آسايش روح و جسم را تأمين كنيم .
اما حزن و اندوهي كه مورد تأييد است چيست و چرا چنين حزني پسنديده است ؟
علي 7مي فرمايد:
بهترين بندگان , بنده اي است كه خداوند او را ياري داده است تا دروني دردمند و بروني ترسان و بي قرار پيداكند> و در جاي ديگر در شمار صفات پارسايان مي فرمايد:
است >.
اين حزن و اندوه به معناي غصه خوردن براي ارزش هاي دنيا و فاني نيست , بلكه درد و رنجي براي ارزش هاي جاودانهء مورد ستايش است .
بعضي از ارزش ها است كه در سطحي بسيار رفيع قرار گرفته و نشانهء عالي ترين مقام انسانيت است , مثل دردخداجويي ; درد حمايت از مظلومان و محرومان ; درد فداكاري براي نجات مستضعفان ; درد شكستن زنجيرهاي اسارت و آزاد ساختن انسان ها; درد گسترش عدل و اقامهء حق و هم دردي با دردمندان و سوز و گدازدر غم ستمديدگان . اين گونه ارزش ها كه حاكي از تعالي روحي و تكامل معنوي است , به مؤمنان واقعي وانسان هاي راستين اختصاص دارد. اينان دردمنديِ دل آرزو مي كنند و به دردمندي , عشق مي ورزند و زندگي رابراي تب و تاب دردهاي انساني مي خواهند.
]دلي خواهم كه از آن درد خيزدبسوزد, عشق ورزد, اشك ريزد
صفاي خاطر دل ها ز درد است دل بي درد هم چون گور سرد است
]ممكن است كسي بگويد: در نظر مردم , درد و دردمندي , بد و نامطلوب است و چگونه مي توان آن را خوب و مطلوب و در رديف ارزش هاي انساني دانست ؟
در پاسخ بايد گفت : بدي و خوبي را در منشأ درد بايد جستجو كرد, نه در خود درد, زيرا درد, بد نيست ;درد, احساس و فهم و درك و اعلام خطر است . درد, به دردمندان آگاهي مي بخشد و آنان را به فكر درمان وامي دارد, كه هيچ يك از اين ها بد نيست . بد آن است ك آدمي درد را احساس نكند و از وضع خود ناآگاه باشد وروزگارش در بي خبري طي شود.
در بيمارانِ جسمي , درد, وجود مرض را اعلام مي كند و مريضي را از خطر آگاه مي سازد و او را به درمان وامي دارد, و البته به هر نسبت كه بيماري شديدتر باشد, درد, بيش تر و احساس ناراحتي زيادتر است .
منشأ دردهاي معنوي در وجود دردمندان روحاني , بد و نامطلوب نيست , بلكه خودشناسي و سلامت فكرو نياز به كمال و عشق به تعالي و نيل به سعادت ابدي است كه انسان هاي بيدار دل و آگاه را دردمند و بي قرارمي سازد و آنان را در رسيدن به عالي ترين ارزش هاي انساني , به تحرك و مجاهده وا مي دارد. البته به هر نسبت كه آگاهي دروني بيش تر و عشق به كمال شديدتر باشد, احساس دردمندي روحي فزون تر خواهد بود.
]هر كه او بيدارتر, پر دردترهر كه او آگاه تر, رُخ زردتر
]دردمندان حق و فضيلت و عاشقان عدل و آزادي همواره در انديشهء خير و صلاح جامعه هستند و سعادت خود را در انسان دوستي و خدمت به ديگران مي دانند و از آسايش و رفاه مردم خشنودند و از ناراحتي ورنجشان متألم . بزرگ ترين ارزش انساني در نظر آنان تأمين خوشبختي و سعادت انسان ها است ; از اين رو براي نيل به آن هدفِ عالي , با عشق و علاقه تلاش مي كنند و در راه برطرف ساختن تيره روزي هاي مادي و معنوي مردم از فداكاري باك ندارد و آرزومندند كه اين مسير مقدس را در طول زندگي با سوز و گداز هر چه بيش تربپيمايند.
]الهي سينه اي ده آتش افروزدر آن سينه دلي وان دل همه سوز
هر آن دل را كه سوزي نيست , دل نيست دل افسرده غير از آب و گِل نيست
كرامت كن دروني درد پروردلي در آن , برون درد و درون درد
]پيشواي گرامي اسلام در هدايت گمراهان و حمايت محرومان , دردمندي نا آرام و بي قرار و از عالي ترين احساس بشر دوستي و ارزش هاي انساني برخوردار بود. او از جهل و ناداني و بيدادگري و بدبختي و سيه روزي مردم به شدت رنج مي برد و روز و شبش به تألّم و ناراحتي مي گذشت .
قرآن شريف در اين باره فرمود:
گرامي !) از اين كه مي بيني مردم به راه حق و سعادت نمي گرايند و از ايمان به قرآن كريم سرپيچي مي كنند,سخت دچار اندوه و غم شده اي و نزديك است از شدت غصه و تأثر, جان خود را از دست بدهي و هلاك شوي >.
كساني كه در مصايب مستضعفان و محرومان احساس ناراحتي نمي كنند و به تيره روزي و بدبختي دگران بي اعتنايند و فقط خود را مي بينند و مانند حيوانات براي ارضاي تمايلات خويش تلاش مي كنند, انسان نيستند واز دگر دوستي ـ كه از مزاياي اختصاصي انسان است ـ بي نصيبند.
]تو كز محنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي
ائمه طاهرين : همانند رسول گرامي 6دردمند انسان دوستي بودند و محرومان و مظلومان را فراموش نمي كردند و از غمشان , غمگين و متألم و از رنج و ناراحتي آنان رنج مي كشيدند.
اولياي دين , خود را هم درد مستضعفان و ستمديدگان مي دانستند و تا آن جا كه قادر بودند, از حقوقشان دفاع مي كردند و اوضاع و احوال تأثر بارشان را از ياد نمي بردند.
وقتي سپاهيان معاويه به شهر انبار حمله كردند و پس از قتل فرماندار و پراكنده ساختن پاسداران شهر, زيورآلات زنان را به يغما بردند و كسي نتوانست از آنان دفاع كند, علي 7ضمن خطابه اي تند و مهيّج فرمود:
شدّت اندوه و تأسف بميرد, ملامت ندارد, بلكه در نظر من چنين مرگي شايسته و سزاوار است >.(4)
شهيد مطهري نيز در اين زمينه بسيار خوب گفته است : و است . هر مكتبي كه در دنيا راجع به ارزش هاي انساني بحث كرده ,يك درد ـ غير از دردهاي مشترك ـ در انسان تشخيص داده است و آن , درد غربت انسان و بيگانگي او با اين جهان است , چرا كه انسان حقيقتي است كه از اصل خود جدا شده و دور مانده و از دنياي ديگر براي انجام رسالتي آمده است و اين است كه در او شوق و عشق و ناله و احساس غربت آفريده است ; ميل بازگشت به اصل و وطن , ميل بازگشت به حق و خدا را آفريده است . انسان از بهشت رانده شد و به عالم خاك آمد و مي خواهد بار ديگر به بهشت باز گردد. البته آمدنش غلط نبود, بلكه براي انجام رسالتي بود,ولي به هر حال اين هجران هميشه او را در ناراحتي نگه داشته است . درد انسان فقط درد خدا و دوري از حق است و ميل او بازگشت به قرب حق و جوار ربّ العالمين است .(5)
(پـاورقي 5.شهيد مطهري , انسان كامل , ص 93به بعد, با اختصار.
برادر عزيز! اين كه از اين دردها است و هرگز چنين چيزي دليل ردّ خوش بيني و شاد زيستن نيست . .
حزن و اندوه براي زدودن گناهان است ; علي 7دربارهء شرايط استغفار مي فرمايد:
كِردهء خويش ) گوشتي كه در زمان گناه بر تنت روييده , آب شود>.
(پـاورقي 1.نهج البلاغه , كلمات قصار, شماره 349
(پـاورقي 2.حديد (57 آيهء 23
(پـاورقي 3.ميزان الحكمه ,ج 1 ص 612 مادهء حزن .
(پـاورقي 4.اقتباس ازگفتار فلسفي ـ اخلاق از نظر همزيستي و ارزش هاي انساني , ج 2 ص 345به بعد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.